تعداد بازدید :
تاریخ : جمعه 89/9/26
باز شد پنجره ای سمت زمستان در باد
فصل سرما شد و پایان درختان در باد
گرد باد غزلی در نفسم می پیچد
باید از بال بگویم که چه آسان در باد....
آسمان بود و کبوتر، و قفس پشت قفس
پرچم تشنگی و خیمه هراسان در باد
دستی از شط عطش آیینه برداشت، شکست!
تا بماند نفس روشن انسان در باد
آسمان هم نتوانست که جاری باشد
سرخ شد، شرم شد از کشته باران در باد
فصل پرواز ابابیل که تکرار نشد
نبض تاریخ رها ماند ، پشیمان در باد
دفتر قافله از داغ شکفتن پر شد
تا چهل بار ورق خورد، پریشان در باد
ارسال توسط دلآرام
آخرین مطالب